Thursday, October 05, 2006

من و عمه و دختر عمه

من عماد هستم اين داستان مربوط ميشه به 4 سال پيش. داستان از اينجا شروع شد كه من با پسر عمم تابستون ميرفتيم استخر. از استخر كه برميگشتيم چند ساعتي با دختر عمه ( نازي ) و پسر عمه تنها بوديم. و چون وقتي ميرسيديم ميبايست دوش ميگرفتيم پيش ميومد كه كنجكاوي دختر عمم كه اون وقت 1 سال از من كوچيكتر بود و واداره كه سعي كنه بعضي وقتا چيزهاي رو كه نبايد ببينه رو ببينه و بشنوه. خلاصه همين كارا توجه منو به اون جلب كرد .در ضمن اينم بگم كه يه دختره كاملاً معمولي و گنده دماغ بود ! القصه من ديگه داشتم سعي ميكردم كه يه راهي باز كنم و يه جورايي با خانم بخوابم. توجه بيش از اندازه من به نازي باعث شد كه عمم سر نخ دستش بياد و شروع كنه كه نزاره من و نازي تنها بمونيم و من فرصتي پيدا نكنم كه هدفمو عملي كنم راستي اينم بگم كه شوهر عمم كه مرد بسيار آقا و قابل احترامي بود 4 سال قبلش فوت كرده بود و خود عمم تو كف بود. يه روز در كمال تعجب وقتي خونه عمم بودم و بعد از استخر پسر عمم رفته بود كلاس من هم داشتم استراحت ميكردم و عمم ميدونست كه بيدارم و دختر عمم هم حمام بود شروع كرد به بهانه هاي مختلف در حمام را بازو بسته كردن و ابتدا دختر عمم غرغر يكرد و خودشو يه جوري ميپوشوند كه مامانش نبينتش من هم از تو اتاق كه در نيمه باز بود به حمام اشراف داشتم و دفعه دوم كه عمم در حمامو باز كرد دختر عمم متوجه شد كه من دارم ديدش ميزنم و در كمال هوشياري سعي ميكرد كه نشون بده منو نديده و به بهانه اينكه مامانش نبينتش بيشتر خودشو به من نشون بده. براي جلوگيري از طولاني شدن از وصف اينكه چجوري و كجا فاكتور ميگيرم. خلاصه من بي خبر از اينكه عمه چي تو سرش ه دخترش فكر ميكردم اما بعد از اينكه نازي اومد بيرون و عم كفت كه نازي بايد بري خونه همسايه براي اينكه من ميخوام برم بيرون و نميخوام اگه عماد رفت بيرون تنها بمونينازي رو دك كرد. من هم بلند شدم و شاكي از دست عمم كه چرا نميزاره ما با هم تنها بمونيم شروع كردم كه حاضر شم برم خونه و در كمال تعجب ديدم كه عمه نميخواد بره بيرون اينو كه فهميدم شروع كردم به دست دست كردن كه عمم اومد تو اتاق با سيني چاي يه مقدار كه از درو ديوار حرف زد گفت راستي عماد ميخواستم يه چيزي بهت بگم ولي روم نميشه منم گفتم كه اين حرف چيه و تو فكر بودم كه چي ميخواد بگه شروع كرد كه دخترا قبل از ازدواج نميتونن با پسر دوست بشن و تنها بمونن چون خطر ناكه و مثل آتيشو پنبه هستن و بخاطر اينكه دخترا تو اون مواقع احساساتي ميشن و دست خودشون نيست كه به فكر بكارتشون باشن امكان داره مشكل سار بشه و گفت كه تو برادر زاده من هستي و ميدوني كه چقدر دوستت دارو و از اين داستانا... و شروع كرد با من ابراز محبت كردن و نوازش سرو كلم منم كه اصلا تصور نميكردم كه چي تو كلش هي سرخو سفيد ميشدم كه احساس كردم داره غير طبيعي اين كارو انجام ميده و داستان فراي از احساسات فاميلي هست خلاصه من هم که اصلا تو این وادی نبودم که به عمم چشمی داشته باشم توجهم جلب شد که ببینم داستان چیه آخه حقیقتش قیافه بدی نداشت و هیکل تغریبا درشتی داشت و من چون اصلا به فکر نبودم که باهاش سکس داشته باشم به دید خریداری بهش نگاه نکرده بودم. خلاصه دیدم عمهه از نوازش کردن ما دست بردار نیست و توجهش به برامدگی شلوارم جلب شده . من هم برای اینکه جادرو براش هموار کنم که اگه چیزی تو ذهنش هست بتونه عملی کنه خیلی علنی سعی کردم که چای عماد کوچیکرو عوض کنم که فکر کنه میخوام ملوم نشه ولی هدفم این بود که کاملا بفهمه بعد ما دستمو بردم رو شلوارم چون جین بود و تنگ خیلی به سختی این کارو انجام میشد که یه دفه دستشو گذاشت رو شلوارم و گفت خجالت نکش عزیزم این یه مسئله طبیی هست که یه ÷سر تو سنو سال تو وقتی یه زن لمسش میکنه احساس لذتش مشهود باشه (البته خبر نداشت که اولین نفر نیست که میخواد با من بخوابه)و شروع با مالوندن کرد. و یه لب داغ از من گرفت که تا بحال هیچ کدوم از دوست دخترام با این شهوت از من لب نگرفته بود شروع کرد با در آوردن تیشرت و بعد شلوارم من هم همزمان که داشتم ازش لب میگرفتم سینهاشو میمالیدم و آروم دستمو بردم زیر ÷یراهنش و با فشار سینشو چنگ میزدم پیرهنشو که در آوردم و شروع به خوردن سینهاش کردم اه از نهادش برخواست و مدام خودشو بیشتر به من فشار میداد من هم که لذت بردنشو میدیدم دستامو بیکار نزاشتم و از ساق پاش تا خط شرتشو نوازش میکردم و برای اینکه بیشتر حشریش کنم چنگ میزدم شلوار و شورت منو با هم از پام دراورد و وقتی کیر کاملا استوار منو دید گفت که 4 ساله که مزه کیر نچشیدم و با لحن کاملا حشری کننده ای گفت که وقتی کاوه (شوهرش) میگفت بخور با اکراه این کارو براش میکردم و حالا میفهمم که باید بیشتر قدرشو میدونستم و در همین حال به شدت کیرمو میمالید و با دستش که خیص کرده بود برام جغ میزد و شروع کرد به خوردن. من از ساک زدن فوق الاده لذت میبرم ولی امکان نداره که آبم بیاد و اون از این حالت من خوشش اومده بود و بعدها گفت که چون وقتی برای کاوه ساک میزده اون زود آبش میومده و تو دهنش میریخته اون دوست نداشته که براش ساک بزنه. من هم بیکار نبوده و خوب سینهاشو مالیدم که سرخ شده بود. بلند شد و گفت عماد بیا مال منو بخور دارم میمیرم انقدر خودم برای خودم زدم . من هم شروع کردم با ولع کامل براش خوردم اینم بگم که خانوم کس وکونشو خوب تمیز کردهبود و مشخصا چند وقتی بود که منتظر این لحضه مونده بود وقتی با ننگشت میکردم تو کسش احساس کردم که کاملا تنگه و اون هم از شدت لذت داشت فریاد میزد که کیر . کیر میخوام بیا بیا من هم کیرمو دادم دستش که یه مقدار بخوره و خوب که خیس ش کرد شروع کرده به مالیدن رم کسش که شروع به لرزیدن کرد و منو محکم به خودش فشار میداد. گفتم مسکه ارضا شدی میخای بعدا ادامه بدیم که گفت نه بکن تو من هم که حسابی حشری شده بودم و پیروز مندانه بهش نگاه میکردم شروع به کردن کردم اون هم کون منو با قدرت به خودش فشار میداد و با ضربات تحریک کننده منو میزد که این کارش باعث میشد من با تمام قدرت کیرمو تا ته بکنم تو کسش کم کم حالتش تغییر کرد و نلههاش وآه کشیدناش به نعره های زیبا از ته دل تبدیل شد و گفت دارم میام بکن محکم بکن بککککککککککککککککککنننننننننننننننن ننننن و مرتب با کونم ضربه میزد و کتف و بازوهامو میخورد و چنگ مینداخت من هم خودمو نگه داشته بودم که وقتی اون داره به ارگاسم میرسه آبمو بریزم رو سینهاش که یه دفعه دیدم داره به خودش میپیچه من هم 2 3 فش تلمبه توپ زدم و همینکه میخواستم بکشم بیرون محکم منو به خودش فشار داد که باعث شد همه آبم بریزه تو یه مقدار که حالم سر جاش اومد احساس سنگینی یه نگاه رو خودم کردم برگشتم دیدم نازی پشتمه و از لای در داره مارو نگاه میکنه .از چوروک جلوی شلوار کنفیش کاملا مشخص بود که خوب خودشو مالونده. یه دفه عمه خودشو از زیر من کشید کنار که ببینه من به چی نگاه م یکنم و وقتی عمم دید که نازی داره ماره نگاه میکنه و از چهرش مشخصه که مدت زیادی هست که مشغول نظاره ما هست به شدت خجالت کشید و شروع کرد به گریه کردن و شروع کرد داد زدن سر نازی که دختره خیره مگه من به تو نگفتم که بمون تا بیام دنبالت و... وقتی دید که نازی داره با تمسخر نگاهش میکنه سرخ شده بود و نمیدونست چیکار کنه. نازی بهش گفت برای چی باید بالا میموندم برای اینکه مثلا با عماد تنها نمونم که آتیشو پنبه کنار هم نباشن یا اینکه باید میموندم که جارو برای مامانم خالی کنم که به معاشقش با برادر زادش بپردازه .من دیدم که اگه بیشتر ساکت بمونم این دو تا دعواشون میشه و من از یه لذت حسابی میوفتم به همین خاطر با بهانه اینکه برم خودمو بشورم رفتم به سمت دستشویی و به نازی اشاره کردم که بیاد دنبالم نازی هم که به شدت از حرکت مامانش دلخور بود بدون خجالت کشیدن از اینکه من لختم اومد .من هم یدفه برگشتم و دستو انداختم دور کمرش و بخودم فشارش دادم و شروع کردم لب گرفتن اونهم چون بشدت حشری بود هیچ مقاومتی نکرد و با لبی داغ جوابمو داد من آروم بهش گفتم ک نازی جان مامانت 4 ساله که تنهاست و با هیچ کس نبوده طبیعی هست که نیاز داشته باشه و نتونه که خودشو کنترل کنه و در همین هین تاپشو از تنش در آوردم و چون فضا مقداری سنگین بود سعی میکردم روحیه اونهارو تغییر بدم وبا ولع تمام شروع کردم به خوردن سینه هاش و بعد از اینکه سوتینشو در آوردم و میخواستم ببرمش تو اتاقی که عمم بود خجالت میکشید و از اومدن به اونجا امتناع میکرد من هم که دیدم اینجوریه یه مقدار پر سرو صدا تر به کارم ادامه دادم که تو همین حال عمم از اتاقش اومد بیرون و دید که من بالا تنه نازی رو لخت کردم و دارم ازش لب میگیرم و با دستم هم کپلاشو آبلمبو میکنم یه جونی از ته دل گفت و اومد کنار ما و شروع به لب گرفتن 3 تای کردیم خوب که همو دست مالی کردیم و نازی هم حسابی حشری شده بود و خجالتو کنار گذاشته بود دستشو گذاشت رو کیر من و شروع به زدن کرد من هم دکمه شلوارشو باز کردم و با کمک عمه زیپشو کشیدیم پائین . همین که شلوارش اومد پائین و از کنار شورتش کپلای سفیدش نمایان شد عمم یه دست نوازشی به کون نازی کشید و با لحن حشری کننده ای جونی گفت که کم مونده بود آبم بیاد !!! من رفتم پشت نازی .کیرمو از پشت چسبوندم بهش .از بالا شروع کردم به دست مالی و لیسیدنش که از شدت شهوت کم مونده بود از هوش بره عمم هم بیکار نموند و از جلو کس نازی رو میمالید و دستاشو انداخته بود دوره خودش .من هم نازی رو به جلو رو همم خابوندم و امین که شرتشو از پاش در آوردم کیرمو محکم چند بار لای چاک باسنش کشیدم که با عث شد اون برگرده کیرمو بکنه تو دهنش و با نگهدتشتن کسش جولو مامانش تلویحا بهش بفهمونه که بخور. عمه هم با ولع و حرس تمام خواستش رو اجابت کرد و افتاد به جون کس نازی دختر عزیزش نازی هم فقط کیر منو گاز نمیزد و مثل یه گشنه کا از خوردن هات داگ لذت میبره هر جوری که فکر میکرد به خودش و من بیشتر حال میده کیر منو میخورد. چون نازی از جلو بسته بود برای اینکه بتونه لذت ببره به عمم گفتم کرم بیار . یه مقدار کرم زدم به کون نازی و انگشت عممو به سمت کون دختر عزیزش هدایت کردم . به محض اینکه اینکه عمم در هین خوردن کوس نازی انگشتشو کرتو کونش و چند بار عقب جلو کرد نازی کیر منو تا ته کر تو دهنش و بدنش به لرزه افتاد که هم من و هم عمم متوجه ارضا شدنش شدیم و برای اینکه لذتشو کامل کرده باشیم به پشت خوابوندیمش و همه بدنشو براش دست مالی و لیس مالی کردیم که همین کار باعث شد اون دوباره سره حال بیاد و شروع به مالیدن کیر من و کوس مامانش کنه .یه دفه عمم بلند شد و گفت من دیگه تحمل ندارم کیر میخوام .عمه به پشت خوابید من کیرمو دادم نازی برام خورد که شق بشه و گذاشتم دم کس عمم و شروع به کردنش کردم نازی هم پهاشو دور مامانش باز کرده بود و ضمن اینکه عمه داشت کسشو میخورد و با انگشت سوراخ کونشو برای جا کردن کیر بزرگ من آماده میکرد نازی هم از من لب میگرفت و آ ه ه ه ه ه ه های حشری کننده ای تحویل میداد که یه دفه در گوش من گفت دیگه بسشه من کیر میخوام من هم چند تا محکم تو کس عمم کردم که احساس کردم داره ارضا میشه نتونستم خودمم کنترل کنم به نازی گفتم دوره بعد تا بخواد آبم بیاد همش مال تو عمم داشت اربده میکشید و کس نازی رو میخور و 2 تا از انگشتاش تو کون نازی بود و زبونشو میکرد تو کس نازی من هم پند تا ضربه به کون نازی زدم و سینهاشو میخورده و هم زمان با قدرت تمام کس عمرو براش جر میدادم به عمم گفتم آبم داره میاد میخوام هر سه با هم بیایم باز هم یه مقدار خودمو کنترل کردم که اونها هم به آستانه ارضاعشون برسن کیرمو کشیدم بیرون و آبمو رو صورت نازی و کس عمم ریختم نازی هم که آب من ریخت رو صورتش با گرمای آب کیر و زبونی که تو کسش احساس میکرد و 3 تا انگشت مامانش داشت از شدت لذت میلرزید که اونهم به وسیله مالوندن کسش و لیسیدن مامانش دوباره ارضا شدو آب منو رو سینه‌هاش میمالید . بعد از اینکه آب من اومد و هر 3 ارضا شدیم دیکه توانی برای من نمونده بود. از طرفی هم احساس میکردم که دیگه باید سرو کله پسر عمم پیدا بشه که نوازش نازی منو از تو حال خودم بیرون اورد و مگفت که من کیر میخوام این بار هم همش مال مامانم شد به من چیزی نرسید یه نگاهی به عمم کردمعمم گفت که راست میگه تشنگی من نذاشت به نازی چیزی برسه. گفتم من هم خیلی میخوام ولی میترسم که مانی بیاد و همه چیز خراب بشه . عمم گفت که نگران نباش من با مانی تو خیابون قرار میزارم که منو ببره خرید شما هم با هم حالتونو بکنید فقط باید قول بدید که اگه تونستم مانی رو دست به سر کنم و بیام خونه به من هم حال بدید . ما هم که از کون شانس بهمون رو اورده بود و میخواستیم با هم تنها باشیم قبول کردیم.آخه هر چی باشه اون یه زن و مادر نازی بود و به هر ترتیب اونقدری که منو نازی میتونستیم از با هم بودن تنهای در کنار هم لذت ببریم با وجود اون این امکان رو نداشتیم. خلاصه عمم حظر شد و اومد یه لب ازمون گرفت و یه انگولکی هم به جفتمون کرد زمانی که داشت رو÷ لبشو میزد که از در بره بیرون گفت این مانی زمانی هم که باباش زنده بود همیشه مزاحم سکس ما بود و خنده کنان سفارش میکرد که نازی هنوز دختره مراقب باشید. همین که در بسته شد نازی دوید سمت من و با اشتهایی وصف ناشدنی شروع به لب گرفتن و مالیدن کسش به رون من شد .با توجه به اینکه آب من چند بار اومده بود ولی با اون شدت که نازی لبامو میک میزد کیرم راست شد و بهش گفتم که بخور اون هم اول یه تف زد و شروع کرد با دست برام زدن و بعد تمام کیرمو کرد تو دهنش من فقط پهن زمین بودم و حسابی خودمو در اختیارش گذاشته بودم که هر کاری که میخواد با من بکنه و از کیرم لذت ببره و اون خوب میدونست که فقط الان میتونه منو آنچنان نرم در کنار خودش احساس کنه.بعد گفت که بیا بکن من هم به صورت داگ استایل خوابوندمش و یه مقدار کرم به کیر وکون اون مالیدم و خیلی آروک کیرمو گذاشتم دم کونش و شروع به فشار دادن کردم.عمم کارشو خوب انجام داده بود و حسابی کونشو نرم کرده بود .وقتی کیرم تقریبا تا نصفه رفته بود تو نازی از ته دل آه ه ه ه ه ه میکشید و میگفت جوووووووووووونن نمیدونی چقد دوست داشتم زیرت باشم نمیدونی چقدر میخواستم که کیرتو تو وجودم احساس کنم بکن بکن منو بکن جرم بده لعنتی میخوام درد کیرتو بکشم میخوام با دردم احساس کنم که چیزی رو که میخواستم به دست اوردم من هم با شنیدن این حرفا با تمام توانم کونشو میگائیدم چوری که سرش با ته تخت میورد و صدای جیر جیر تخت با ناله های اون هم آهنگ شده بود.خودشو به جهت عکس من تکون میداد میگفت میخوام ته دلو سر کیرتو احساس کنه آه آه آه جون وقتی مامانم بود نمیتونستم بگم کیر میخوام نمیتونستم بکر منو بگا نمیتونستم بگم تصمیم گرفتم بهت کس بدم. اینو که گفت کیف کردم و آروم شدت کردنمو کم کردم و بیشتر شروع کردم پشت و سینه های قشنگشو مالیدن و لیس زدن بدنش که گفت من میخوام کسمو پاره کنی نه بخاطر پاره شدن فقط بخاطر اینکه خیلی وقتا بعد از سرک کشیدن تو دوش گرفتن ماها و دریا رفتن با شما به یادت کسمو مالیدم میخوام کیرتو به کسم برسونم . بهش گفتم مطمئنی گفت انقدری که مطمئنم الان روزه من باز هم به نوازش و ملایمت ادامه میدادم که گفت نه میخوام مردونه پردمو بزنب نمیخوام درد بهم غلبه کنه پردشو بزن و بی وقفه منو بکن. من هم که دیدم اینجوری دوست داره از اونجای که خودم هم تو فانتزی هام این مدل سکسو دوست داشتم با 2 تا ضربه جانانه به کپلاش که صدای اوفشو در آورد لای کونشو باز کردم و از پشت یه توف تو کس خیصش کردم و با قدرت چرخوندمش به حالت داغ و کمی وحشیانه یه لب ازش گرفتم و در گوشش با یه لحنی که اونو بیشتر حشری کرد بهش گفتم میخوام بکنمت یه جوری که بگی بسه آروم تر یه جوری که از شدت لذت به فکر این نباشی که شب باید گشاد گشاد راه بری اون هم که پر رو تر از من بود خیره خیره گفت از کمر میندازمت شبم وادارت میکنم با مانی منو ببرید بیرون بیرونم یه کاری باحات میکنم که از شق درد بمیری. و بلند شد کیرمو گرفت و شروع به خوردن کرد میگفت نمیخوام کسم با کیر نیمه خوابیده پاره بشه میخوام پردمو بکنی میخوام خونو رو تمام کیرت ببینم. من حم به قدرت یه باره خوابوندمش و پاهاشو تا جای که داشت جر میخورد باز کردم و چند تا ضربه برای تحریک بیشترش با داخل روناش زدم کیرم مالیدم رو کسش و یه دفه کردم تو و شروع به تلمبه زدن کردم.نفسش به شماره افتاده بود و به شدت ناله میکرد وقتی کیرم میومد بیرون منتظر خون بودم ولی با کمال تعجب متوجه شدیم که خانم حلقویه بحش که گفتم خیالش راحت شد البته درسته که با عشق میخواست که من پردشو بزنم ولی از آیندش وحراس داشت اینو که شنید انگار جون تازه بهش دادن دستاشو دور دستای من حلقه کرد و مثل اهرم بهش تکیه میکرد و خودشو در جهت عکس من میکوبید بهم انقدری کیرم میرفت تو که خودم تعجب کرده بودم یه دختر برای بار اول چجوری میتونه تحمل کنه که تمتم رحمش برای بار اول پر بشه .یه تف رو کسش کردم و شروع کردم چوچولشو مالیدن چند تا که با فشار براش زدم و رو کسشو مالیدم ارضا شد و یه جوری منو بغل کرد که من به یه تکون آبم اومد همین که اومدم بریزم رو شکمش صورتشو داد جلو و تمام آبم ریخت رو صورتش و سینه هاش و شروع کرد کیر منو خوردن و مک زدنی که گردش منی رو تو کمرم احساس میکردم بهش گفتم تو خیلی حشری تر از اونی هستی که فکر میکردم گفت انقد که فیلم سوپر دیدمو کسی منو نکرده همش جم شده تو کسم که میخواد بترکه یه مقدار که آروم شد گفت بزار زنگ بزنم ببینم مامانم کجاست عمه بهش گفت که ما داریم خرید میکنیم و تا نیم ساعت دیگه مییایم خونه نازی که گوشی رو قط کرد گفت که مامان نتونسته مانی رو بپیچونه و دارن میان ولی ما وقت داریم که یه دوش سریع بگیریم. تو حمام هم نازی یه بار دیگه برام ساک زد و خودشم باز حشری شد بهش گفتم دوشتو بگیر بریم بیرون لباس بپوشیم که اگه کسی اومد متوجه داستان نشه اگه فرصت بود تا اونا بیان برات خوب کستو میخورم که یه بار دیگه ارضا بشی گفت آره اینجوری بهتره و حولشو پوشید و گفت زود بیا و یه دستی به کیرم کشید و رفت بیرون منم زود خودمو جمو جور کردم رفتم سریع موهامو خشک کردم که اگه مانی اینا رسیدن متوجه حمام کردن جوفتمون نشن و رفتم تو اتاق نازی که مشرف به حیاط بود همین که داخل شدم دیدم لباس تنش کرده موهاشو با حوله بسته و روی راحتی تو اتاقش دامنوشو داده بالا و شورتشم کشیده کنار و داره برای خوردن من کسشو آماده میکنه.00.